کتاب اقیانوس انتهای جاده اثر نیل گیمن انتشارات آناناس

درباره کتاب

در این رمان، نویسنده قصد دارد که ما را با زندگی مردی میانسال آشنا کند. مرد میانسالی که برای حضور در یک مراسم یادبود، به خانه‌ی دوران کودکی خود بازمی‌گردد. البته که این خانه مدت‌هاست که از بین رفته، اما این مرد همچنان به سوی مزرعه‌ی انتهای جاده پیش می‌رود. جایی که در هفت سالگی، با دختری فراموش نشدنی به نام «لتی همپستاک» و مادر و مادربزرگش آشنا شد. او دهه‌هاست که به لتی فکر نکرده، امــــــا وقتی بر لب تالاب درون‌ مزرعه (تالابی که لتی آن را یک اقیانوس می‌دانست) می‌نشیند، گذشته‌ای محو و وهم آلود دوباره به سراغش می‌آید. گذشته‌ای بسیار عجیب، ترسناک و مخاطره آمیز …

 بخشی از کتاب راباهم بخوانیم:

لتی مرا به بیشه‌ای از درخت‌های فندق در جادهٔ قدیمی برد (فندق‌های دُم‌گربه‌ای در بهار شاخه‌های سنگینی دارند) و شاخهٔ کوچکی را کند. بعد با چاقویش پوست شاخه را کند، طوری که انگار ده‌هزار بار این‌کار را کرده بود، دوباره آن را برید تا شبیه حرف Y شد. بعد چاقو را کنار گذاشت (نمی‌دانم کجا گذاشتش) و دو سر Y را در دو دستش گرفت.

به من گفت: «نمی‌خوام طلا پیدا کنم، فقط ازش به‌عنوان راهنما استفاده می‌کنم. به‌نظرم اول باید دنبال یه … مگسِ‌گوشت بگردیم. یا چیزی آبی‌ارغوانی و براق.»

به اطراف نگاه کردم و گفتم: «من که همچین چیزی نمی‌بینم.»

گفت:‌ «میاد.»

در میان علف‌ها که می‌رفتیم خیره به اطراف نگاه کردم، مرغی سرخ‌وقهوه‌ای داشت کنار جاده دان می‌خورد، تعدادی ماشین‌آلات زنگ‌زدهٔ کشاورزی، میز پایه‌خرک چوبی در کنار جاده و شش دبهٔ خالی شیر که روی آن قرار داشت. خانهٔ روستایی آجرقرمز همپستاک را دیدم که مثل حیوانی درحال‌استراحت کز کرده و آرام بود. گل‌های بهاری را دیدم؛ گل‌های مینای زرد و سفید که همه‌جا را پر کرده بود، قاصدک‌های طلایی و آلاله، و گل‌استکانی تنهایی که دیگر فصلش گذشته بود در سایه‌های زیر میز پایه‌خرک که شبنم روی آن هنوز داشت می‌درخشید….

کتاب اقیانوس انتهای جاده اثر نیل گیمن انتشارات آناناس