-73%
افراد بسیار زیادی با رمان کیمیاگر آشنا هستند و حتی عده بسیار زیادی هم آن را یکی از بهترین رمانهایی میدانند که تاکنون خواندهاند. سیر معنوی رمان و پرداختن به چیزی مانند حدیث خویش (دنبال کردن آرزویی که همیشه دوست داشتیم به آن برسیم) موضوعی است که هر کسی دوست دارد درباره آن بخواند. به اعتقاد من این رمان برای نوجوانان و جوانان بسیار دلچسب خواهد بود و به آنان جرات حرکت به سمت چیزی که میخواهند را میدهد. در خود کتاب هم به این موضوع اشاره شده است که شما هرچه بزرگتر میشوید از دنبال کردن رویاها و آروزها و به طور کلی حدیث خویش فاصله میگیرید، چون با گذشت زمان و با بزرگتر شدن فکر میکنید همه این موارد غیرممکن است. فکر میکنید دنبال کردن رویا و آروزیی که در جوانی داشتید سختترین کار ممکن است.
خلاصه داستان
این رمان داستان زندگی سانتیاگو است. چوپانی که همه زندگیاش سفر کردن در کنار گوسفندانش است. او تا سن ۱۶ سالگی در صومعه آموزش میدید و پدر و مادرش علاقه داشتند تا او یک کشیش شود. کسی که مایه غرور سربلندی آنان شود. اما سانتیاگو از بچگی آروزی دیدن دنیا را داشت. آرزوی کشف کائنات و در نهایت آروزی شناخت خدا را داشت. سرانجام سانتیاگو تصمیم میگیرد که کشیش شدن را رها کند و با خریدن چند گوسفند به همه جا سفر کند. سانتیاگو از زندگی خودش راضی بود تا اینکه گرفتار خواب عجیبی میشود. خوابی که دو بار پشت سر هم تکرار میشود و ذهن او را به شدت به خودش مشغول میکند.
به دنیال این خواب، سانتیاگو یک پیرزن را پیدا میکند تا در تعبیر خواب به او کمک کند. با اینکه پیرزن حرفهایی میزند و خوابش را تعبیر میکند سانتیگو به او توجهی نشان نمیدهد و روال عادی زندگی خود را پی میگیرد. تا اینکه بعد از یک سری اتفاقات پیرمردی را میبیند که زندگی او را برای همیشه تغییر میدهد. پیرمرد حرفهایی میزند که سانتیاگو را تکان میدهد و به جرات دنبال کردن «حدیث خویش» را میدهد.
حدیث خویش همان چیزی است که هر کسی همیشه آرزوی انجام آن را دارد. همان چیزی که هر کسی در اعماق وجودش به آن وابسته است و از آغاز جوانی آن را میشناسد. حدیث خویش همان چیزی است که جوانان میتوانند به دنبال آن بروند و انجامش دهند اما اگر اقدامی نکنند، با گذشت زمان، نیرویی عجیب و اسرارآمیز تلاش میکند به آدم بفهماند که دیگر رسیدن به حدیث خویش امکانپذیر نیست. پیرمرد مدتی با سانتیاگو صحبت میکند و به او در مورد بزرگترین فریب دنیا هشدار میدهد:
جوان متعجب پرسید: «بزرگترین فریب دنیا دیگر چیست؟»
«اینکه در یک لحظه از حیات خود، مالکیت و فرمان زندگی را از دست میدهیم و تصور میکنیم سرنوشت بر زندگی مسلط شده است. همین نکته، بزرگترین فریب دنیاست.»
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.