هست اندر صورت هر قصه‌ای *** خرده بینان را ز معنا حصه‌ای

ای برادر قصه چون پیمانه است *** معنی اندر وی بِسان دانه است

دانه معنی بگیرد، مرد عقل *** ننگرد پیمانه را گر گشت نقل

آدمی هنگامی که دل به افسانه می‌سپرد، از چنگ بندهایی که رهزن شوق است بیرون می‌رود. از نقش بی‌جانی که زندگی بر روزها و شب‌های ما زده است رهایی می‌یابد. و به عالمی که جان عالم هاست قدم می‌گذارد. در این عالم از خنده‌ی بی‌نشاط و سکوت فریادکُش و وقار دل مرده‌ی جهان روزانه اثری نیست.

این جهان، جهان شور و غوغاست…

خوشدلی به قهقهه می‌خندد و فراق به زاری می‌‌‌‌نالد.

عشق فریاد طلب سر می‌دهد، ندامت گریبان چاک می‌کند و اندوه اشک گرم می‌ریزد.

آن آتشی که در زندگی روزانه‌ی سرد به خاکستر می‌نشیند، در عالم قصه و افسانه تفته است. آن فریاد که از آن جز زمزمه‌ی نارسایی به گوش نمی‌رسد، در اینجا خروشان و پرآواست …

اگر از دغدغه‌ها و دل مشغولی‌های زندگی خسته شده‌اید و به تنگ آمده‌اید، پیشنهادی برای شما داریم:

ساعتی بنشینید و خود را رها کنید. کتاب افسانه های ایران زمین (آذربایجان) اثر احمد آذرافشار انتشارات میلاد، را در دست بگیرید و ورق بزنید. مطمئناً با مطالعه‌ی هریک از داستان‌ها و افسانه‌های موجود در این کتاب، آرامشی وصف ناشدنی را تجربه خواهید کرد.

🌚 به قول جان فوستر، ممکن است که افسانه‌ها آموزنده‌تر از تاریخ واقعی باشند.

کتاب افسانه های ایران زمین (آذربایجان) اثر احمد آذرافشار انتشارات میلاد