درباره کتاب

این کتاب روایتی ناگفته از هزاره‌ی دوم پیش از میلاد مسیح و قیام ساحره‌ای شرور به نام آیریس است که بین‌النهرین و فلات ایران را به سوی تاریکی و سیاهی پیش می‌برد. دنیایی عجیب که در آن قهرمانان باید بجنگند و علیه تاریکی پیروز شوند.

بخشی از کتاب را باهم بخوانیم:

از میان پلک‌های نیمه بسته‌اش سعی می‌کرد خود را پیدا کند، کجاست؟ چگونه‌ به‌ اینجا آمده‌ است؟ در آن لحظه تنها چیزی که می‌توانست از محیط پیرامونش بازشناسد جغد سپیدی بود که در پرتو ماه کامل جلوه‌ی عجیبی داشت و چشمان زرد رنگش بسان چراغی روشن تاریکی را می‌بلعید و نور ماه را منعکس می‌کرد. در اعماق شب، آن هم در جنگل؟ شاید زنده بودنش معجزه بود و اینکه چگونه تاکنون از درندگان خونخوار در امان مانده است. مزه‌ی خون را در دهانش حس می‌کرد.

کم کم هشیار شد و به‌ سختی از جایی که بر زمین افتاده بود تکان خورد. سعی کرد خود را به تنه‌ی درختی برساند، اما هوای مه‌آلود جنگل دیدش را کور کرده‌ بود. کمی سینه‌خیز حرکت کرد تا به‌ یک تنه‌ی سرو قطع شده‌ رسید و با زحمت خود را به آن تکیه‌ داد. مانند عنصری کوچک و اضافی در میان‌ هیمنه‌ای از نیروهای طبیعت قرار داشت. که گویی می‌خواست این عنصر را برای برقراری نظم و همگونی خود حذف کند.

نگاهی به سر و وضعش انداخت: «لعنتی، نمی‌تونم پاهایم را تکان بدهم.»

کتاب آیریس اثر کامیار یزدان پناه انتشارات یوشیتا را به تمام علاقه‌مندان به ادبیات فانتزی پیشنهاد می‌کنیم.

کتاب آیریس اثر کامیار یزدان پناه انتشارات یوشیتا