درباره کتاب

داستان این کتاب، پیرامون‌ خانواده‌ی پیرنیا و در لواسان رقم می‌خورد. یاسی نوه‌ی آرام و دوست داشتنی مادربزرگ است که بی آنکه بخواهد متوجه کارهای خطرناک آرمان‌ پسرعمه‌ی نوجوانش شده‌ است. آرمان از قضیه بو می‌برد و یاسی را تهدید می‌کند که اگر کسی از داستان او بویی ببرد دست یاسی را رو می‌کند و به همه می‌گوید که او را همراه پسر خانم کیانی در تهران دیده‌ است…

بخشی ار کتاب را باهم بخوانیم:

منگ خواب بودم و دلم نمی‌خواست چشم باز کنم. باور کردنش هنوز برایم سخت بود که دیشب تا ساعت 10 سرکار بودم. وقتی به خانه رسیدم که ساعت از یازده و نیم هم گذشته و مامان خواب بود.

خواب بود!؟ واقعاً خواب بود!؟ یا اینکه خود را به خواب زدنی عمدی به علامت بی‌توجهی به خودکامگی‌هایم!؟

با این مدل کار کردن‌، کم کم داشتم مامان تنها حامی‌ام جلوی خانواده‌ی پدری را هم به ستوه می‌آوردم. مامان همیشگی می‌گوید اول سلامتی، اگر بفهمد که دیروز سرکار فشارم افتاده ، دیگر نمی‌گذارد سرکار بروم.

…

◼ اگر از طرفداران داستان‌ها و رمان‌های ایرانی هستید، بدون‌ شک یکی از بهترین پیشنهادات ما به شما دوستان همراه، کتاب نامهربان من کو اثر معصومه بهارلویی انتشارات برکه خورشید، خواهد بود.

کتاب نامهربان من کو اثر معصومه بهارلویی انتشارات برکه خورشید